۱ – افراد ممکن است واکنش های عاطفی و هیجانی را نادیده گرفته یا انکار کنند اما همواره مشغول تشخیص عوامل ناخواسته و نامطلوب در زندگی شان باشند.

 

۲ – واکنش های عاطفی و هیجانی، اغلب پاسخ هایی به عوامل زودگذر هستند، در حالی که درجه بندی رضایت مندی از زندگی می‌تواند منعکس کننده چشم انداز طولانی مدت تری باشد.

 

۳ – ارزیابی هوشیارانه فرد از شرایط زندگی اش می‌تواند ارزش ها و اهدافش را نمایان سازد در حالی که واکنش های عاطفی، بیشتر نشان دهنده انگیزه های ناهشیار بودن و حالات و شرایط بدنی و جسمی تأثیر چشمگیری بر آن ها دارند.

 

۴ – رضایت مندی از زندگی یک ساختار خصیصه ای و نسبتاً پایدار است و به نظر می‌رسد قابلیت پیش‌بینی بیشتری نسبت به مؤلفه های عاطفی داشته باشد.

 

رضایت مندی از از زندگی مربوط به نوعی از فرایند ارزیابی است که افراد کیفیت زندگی شان را ارزیابی می‌کنند. رضایت مندی بالا، حالتی است که شرایط درک شده توسط فرد با هنجارهای تعیین شده از طرف ” خود ” و هنجارهایی که ایجاد شده مطابقت دارند. ‌بنابرین‏، رضایت مندی از زندگی، ارزیابی شناختی هوشیارانه فرد از زندگی اش است که در آن ملاک های فرد نقش مهمی در ارزیابی او ایفا می‌کنند (پاوت[۴۲] و دینر،۱۹۹۳؛ نقل از گارسیا و ارلندسون،۲۰۱۱). رضایت مندی از زندگی مربوط به گذشته، حال و آینده ی زندگی فرد است. این رضایت، یک ارزیابی کلی از احساسات و نگرش‌ها ‌در مورد زندگی افراد است که در یک نقطه خاص در زمان‌های مختلف از منفی به مثبت می گراید. در مجموع، رضایت مندی از زندگی عبارت است از احساس خوشبختی، اینکه فرد زندگی را معنادار بداند، روند زندگی اش را از گذشته تا به حال در نظر وی راضی کننده نماید و امیدوار باشد در آینده زندگی مطلوبی را خواهد داشت، احساس کند نقش مهمی در زندگی به عهده اوست و زندگی خسته کننده ای ندارد و در زندگی جایگاه مهمی متعلق به وی می‌باشد (کانمن و کراجر،[۴۳] ۲۰۰۶؛ نقل از پروف و اوزمیت، ۲۰۱۱).

رضایت مندی حوزه ای

 

این مؤلفه ی بهزیستی ذهنی، به حالتی از رضایت مندی اشاره دارد که مرتبط با حوزه ها و یا جنبه هایی از زندگی فرد است. یعنی ارزیابی شناختی فرد ‌در مورد جنبه‌های مختلف زندگی اش از قبیل کار، خانواده، اوقات فراغت، سلامت جسمانی، وضعیت اقتصادی و گروهی که عضو آن است و یا اجتماعی که ارتباط معناداری با آن دارد. به نظر می‌رسد، رضایت مندی حوزه ای بیشتر موقّتی و تحت تأثیر شرایط و تغییرات در هر حوزه به طور مستقیم وقوی با رویدادها و موقعیّت های زندگی ارتباط دارد. ‌بنابرین‏، این ادعا که رضایت مندی از زندگی یک خصیصه است و رضایت مندی حوزه ای یک حالت است، می توان پذیرفت که رضایت مندی از زندگی، پایدارتر، عینی تر و محسوس تر از رضایت مندی حوزه ای است. برخی تحقیقات، نشان داده‌اند که این دو مؤلفه ی بهزیستی ذهنی دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند. برای مثال، در مطالعه ای که توسط لانس[۴۴] و دیگران(۱۹۸۹؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱) انجام شد، همبستگی بین رضایت مندی از زندگی و رضایت مندی حوزه ای مختلف ( مثل شغل) بین ۵۸/۰ تا ۶۲/۰ به دست آمد. گروهی از پژوهشگران، رضایت مندی از زندگی را به عنوان یک آمادگی خلقی برای تفسیر تجارب زندگی به شکل مثبت و منفی در نظر گرفته اند (فیست[۴۵] و همکاران، ۱۹۹۵؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱). به نظر می‌رسد این آمادگی حاصل تفاوت های افراد در سیستم عصبی باشد که به طور ارثی به آن ها می‌رسد (لیکن و هلجن[۴۶]، ۱۹۹۶؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱).

عاطفه خوشایند یا مثبت

 

عاطفه خوشایند، بعد هیجانی بهزیستی ذهنی است (برادبرن و کاپلوویتز[۴۷]، ۱۹۶۵؛ دینر و امونز[۴۸]، ۱۹۸۴؛ نقل از دینر، ۲۰۰۰). این بعد یا مؤلفه ی بهزیستی ذهنی شامل هیجاناتی مانند لذت، شادی، قناعت، غرور و شادکامی و وجد است. عاطفه خوشایند، هیجانات موقّتی و زودگذر را دربر می‌گیرد که مرتبط با وقایع اخیر زندگی فرد است و بیشتر با محرک های پاداشی مثل خوشی های روزانه همراه است. محققان دریافتند که ‌در مورد عاطفه خوشایند یک خط پایه[۴۹] وجود دارد و افراد مدّتی بعد از رخ دادن وقایع خوب و لذت بخش و به دست آوردن حالت خوشایند دوباره ‌به این سطح اولیه یا خط پایه باز می‌گردند (وین و همکاران، ۱۹۸۹؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱). بر این اساس، شادکامی مهمترین بعد هیجانی بهزیستی ذهنی است که تعاریف بسیاری ‌در مورد آن وجود دارد. گروهی محققان، عناوینی نظیر خشنودی و لذت طولانی مدت به آن می‌دهند (هانکانن[۵۰]، ۲۰۰۱؛ بولگر[۵۱]، ۱۹۹۷؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱). برخی پژوهشگران شادکامی را متغیری می دانند که پایه ی زیست شناختی دارد و هیجان مثبت، رضایت مندی از زندگی، نبود هیجانات منفی، روابط مطلوب با دیگران، هدفمند بودن، رشد شخصیتی و علاقه به دیگران را از شروط لازم برای رسیدن به شادکامی قلمداد می‌کنند. در این میان، کیفیت ارتباطات اجتماعی تاثیر فراوانی در ارتقاء سطح شادکامی دارد مانند عضویت در سازمان‌های خیریه، ارتباط خوب و رضایت بخش با اعضای خانواده، دارا بودن مهارت‌های اجتماعی و پذیرفته شدن در گروهی که فرد عضو آن می‌باشد (فامهام و بروین[۵۲]، ۱۹۹۰؛ بیلی و میلر[۵۳]، ۱۹۹۸؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱). شادکردن و راضی بودن افراد، حفظ این حالات و نیز جلوگیری از ناراضی بودن و تیره روزی آن ها عملکردهای نسبتاً متفاوتی را می طلبد (سلیگمن، چک و سنت میهالی[۵۴]، ۲۰۰۰؛ آرجیل، ۱۹۸۷؛ نقل از اگان، ۲۰۱۴). دینر در تعریف خود از شادکامی ‌به این موضوع اشاره کرد که شادکامی را می توان به عنوان مؤلفه عاطفی بهزیستی ذهنی در نظر گرفت و آن را حاصل تناسب در میزان عاطفه خوشایند و ناخوشایند دانست ‌به این صورت که وزن عواطف خوشایند بیشتر از عواطف ناخوشایند باشد (دینر و سلیگمن، ۲۰۰۴؛ نقل از شعبانی، ۱۳۹۱).

 

پژوهش های زیادی در حوزه بهزیستی ذهنی صورت گرفته که در آن نقش عوامل متعددی از جمله: سن ( پیکراز[۵۵] و همکاران، ۲۰۱۱) جنسیت (پیکراز و همکاران،۲۰۱۱؛ پرنگر، هادلسون و بوویر[۵۶]، ۲۰۰۴). تأهل (گلستانی بخت، ۲۰۰۷؛ موری، لسلی و لاویز[۵۷]، ۲۰۰۵؛ هادیان فرد، ۲۰۰۵؛ بخشی پور رودسری، پیروی و عابدیان، ۲۰۰۵؛ سهیل و چادهری[۵۸]، ۲۰۰۴؛ جعفری، لیاقت دار و عابدی، ۲۰۰۴؛ فرهادی ، جواهری و غلامی، ۲۰۰۵) رشته تحصیلی (راتانا سریپونگ و وانگ[۵۹]، ۲۰۱۱؛ عیاش – عبدو[۶۰]، آلامودین، ۲۰۰۷؛ فرهادی، جواهری و غلامی، ۲۰۰۵؛ ظهور و فکری، ۲۰۰۴؛ نوری، مکری، محمدی فر و یزدانی، ۲۰۰۲) معدل (جعفری ، لیاقت دار و عابدی، ۲۰۰۴)، در تبیین بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار گرفته است. از سویی، برخی پژوهشگران مانند اندروز و ویسی[۶۱] (۱۹۷۶؛ به نقل از دارایاپا، ۲۰۱۱)، نشان دادند که عوامل جمعیت شناختی (سن، جنس، درآمد، تحصیلات، نژاد، وضعیت تأهل) تنها حدود ۸ درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین می‌کند. از سویی، بیچ و فنچام[۶۲] (۱۹۹۴؛ نقل از داتیلیو[۶۳]، ۲۰۱۰؛ ترجمه اصغری و همکاران، ۱۳۹۳) نقش عاطفه مثبت را در روابط مورد بررسی قرار داده‌اند که نتایج مطالعه آن ها نشان می‌دهد که افرادی که سطح بالایی از عاطفه مثبت را تجربه می‌کنند، حس بهتری از خوب زیستن و نفوذ اجتماعی دارند. در نتیجه، بیچ و فنچام (۱۹۹۴) پی بردند که افرادی با عواطف مثبت، خلق مثبتی دارند و تعامل اجتماعی و صمیمیت جنسی آن ها نیز بیشتر است.

 

عاطفه ناخوشایند یا منفی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...