" تحقیق-پروژه و پایان نامه – ۱-۱-۱- تفکر انتقادی – 7 " |
“
از شومر- ایکینز، ۲۰۰۴) ۱۴
شکل شماره ۱-۳ : نظریه نیازهای پایه ۱۵
شکل شماره ۱-۴ : نحوه اثرگذاری عوامل فرهنگی – اجتماعی بر فرد بر اساس
نتایج تحقیق کیفی کاکای (۲۰۰۱) ۱۸
شکل شماره ۱-۵ : نحوه اثرگذاری عوامل محیطی- اجتمـاعی بر گرایشهای
تفکر انتقادی از طریق ارضای نیازهای روانشناختی پایه ۳۳
شکل شماره ۱-۶ : دیاگرام مسیر مدل مورد آزمون پژوهش حاضر در مورد عوامل
مؤثر بر گرایشهای تفکر انتقادی ۳۴
شکل شماره ۲-۱ : دیاگرام مسیر مدل مفروض پژوهش حاضر در مورد عوامل
مؤثر بر گرایشهای تفکر انتقادی ۱۰۸
شکل شماره ۴-۱ : مسیر مستقیم متغیرهای برونزاد به متغیرهای واسطهای اول ۱۵۴
شکل شماره ۴-۲ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای برونزاد و
متغیرهای واسطهای اول به متغیرهای واسطهای دوم ۱۶۱
شکل شماره ۴-۳ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای برونزاد،
عنوان صفحه
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیرهای درونزاد ۱۷۳
شکل شماره ۴-۴ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهـای بـرونزاد،
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیرهای درونزاد (پس از بهبود مدل) ۱۸۲
شکل شماره ۴-۵ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهـای بـرونزاد،
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیر درونزاد گرایش به اعتماد به نفس در تفکر انتقادی ۱۸۴
شکل شماره ۴-۶ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیـرهای بـرونزاد،
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیر درونزاد گرایش به حقیقتجویی ۱۸۵
شکل شماره ۴-۷ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهـای بـرونزاد،
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیر درونزاد گرایش به تحلیلگری ۱۸۶
شکل شماره ۴-۸ : مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیـرهای بـرونزاد،
متغیرهای واسطهای اول و متغیرهای واسطهای دوم به
متغیر درونزاد گرایش به گشودهذهنی ۱۸۷
فصل اول
مقدمه
۱-۱- کلیات پژوهش
هدف اصلی از تعلیم و تربیت دانشآموزان و دانشجویان پرورش یادگیرندگانی مادامالعمر است که نه تنها پیوسته خود را رشد میدهند، بلکه جامعه خود را نیز ارتقا میبخشند. به نظر متخصصان یکی از راههای اصلی دستیابی به این هدف، مجهز کردن فراگیران به توانایی تفکر انتقادی[۱] در این دنیای به شدت متغیر انفجار اطلاعات است. اطلاعاتی که امروز یاد گرفته میشود، ممکن است چندی بعد تغییر کند یا جایگزین شود. از این رو، تعلیم و تربیت به جای فراهم آوردن اطلاعات و دانشهای خاص، باید نحوه یادگیری و تفکر را آموزش دهد و این امر به کمک پرورش مهارت تفکر انتقادی در یادگیرندگان میسر میشود. مهارتی که افراد را در فرایند یادگیری درگیر میکند و از آن ها یادگیرندگانی خودتنظیم[۲] و خودجهتده[۳] میسازد (فاسیونه[۴]، ۲۰۱۱؛ هالپرن[۵]، ۲۰۰۳؛ هالپرن و هکل[۶]، ۲۰۰۲).
تفکر انتقادی به افراد در ارزیابی خردمندانه انواع اطلاعات و موقعیتها، استقلال عقلانی میبخشد. با برخورداری از این نوع تفکر افراد قادر میشوند تا نقطهنظرهای متعارض، ادعاها، توصیه های دیگران و انتخابهایی که با آن ها مواجه میشوند، را مورد ارزیابی قرار دهند و افکار و عقاید متداول اما اشتباه پیرامون خود را زیر سؤال ببرند (انجمن فلسفی امریکا[۷]، ۱۹۹۰؛
فاسیونه، ۲۰۱۱؛ هالپرن، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳؛ هاف[۸]، ۲۰۰۰؛ لاوسون[۹]، ۱۹۹۹؛ پل[۱۰]، ۲۰۰۵). اهمیت تفکر انتقادی تا بدان جاست که سازمان بهداشت جهانی[۱۱] تفکر انتقادی را به عنوان یکی از ده مهارت اساسی لازم برای زندگی موفق و رشدیافته معرفی میکند. مهارتهایی که برای داشتن رفتار سازگارانه و مثبت لازم هستند و اشخاص را قادر میسازند تا با مطالبات و چالشهای زندگی روزمره به طور مؤثر کنار بیایند.
پژوهش حاضر به بررسی این موضوع میپردازد که گرایش دانشجویان به استفاده از تفکر انتقادی چگونه تحت تأثیر عوامل فرهنگی، ارتباطاتی و فردی قرار میگیرد.
۱-۱-۱- تفکر انتقادی
توجه به پرورش تفکر انتقادی به حدود ۲۵۰۰ سال پیش و زمان سقراط برمیگردد. سقراط به تمرکز معلمان بر مهارتهای استدلالی یادگیرندگان تأکید داشت و خود از سؤال برای تحریک تفکر افراد استفاده میکرد (آورهویزر[۱۲]، ۱۹۹۷). سالهــا پس از سقراط، تأکید چندانی بر تفکـر انتقادی وجود نداشت تا اینکه در دوره نوگرایی[۱۳] اندیشه انتقادی توجه روشنگران سده هجدهم از جمله کانت[۱۴] را به خود جلب کرد و در دوره فـرانوگرایی[۱۵] ایـن مفهـوم توسط افرادی همچون
جان دیویی[۱۶]، ماکس بلک[۱۷]، گوردون هولفیش[۱۸]، رابرت انیس[۱۹]، متیو لیپمن[۲۰]، جان مک پک[۲۱] و ریچارد پل[۲۲] وارد فرایند تعلیم و تربیت شد (جهانی، ۱۳۸۲). در حدود هشت دهه پیش، دیویی اهمیت «تفکر تأملی[۲۳]» را در فرایند تعلیم و تربیت مورد تأکید قراد داد. امروزه اکثر متخصصان، تفکر تأملی دیویی را همخوان با تفکر انتقادی میدانند (گریسون[۲۴]،۱۹۹۱). دیویی معتقد بود هدف اصلی آموزش به جای حفظ کردن طوطیوار مطالب، باید تفکر تأملی و یادگیری نحوه تفکر باشد (دیویی، ۱۹۳۳). از آن پس، گرچه اصطلاحات در خلال سالها اندکی تغییر کردند، اما رشد تفکر انتقادی یادگیرندگان همچنان هدف اصلی فرایند تعلیم و تربیت محسوب شد و تلاش در جهت تعریف، آموزش و اندازهگیری تفکر انتقادی شدت پیدا کرد (انیس[۲۵]، ۱۹۸۹؛ جونز[۲۶]، ۱۹۹۳ و نوریس[۲۷]، هر دو به نقل از گیانکارلو[۲۸] و فاسیونه، ۲۰۰۱؛ کرفیس[۲۹]، ۱۹۸۸). گرچه در این زمینه تلاشهایی چشمگیر صورت گرفت اما تا سال ۱۹۹۰ تعریف روشنی از تفکر انتقادی که مورد توافق همگان باشد، حاصل نشد. در سال ۱۹۹۰، با حمایت مالی انجمن فلسفی آمریکا، گروهی متشکل از چهل و شش متخصص تفکر انتقادی در رشتههای تحصیلی مختلف به سرپرستی پیتر فاسیونه[۳۰] با انجام پروژهای تحت عنوان پروژه دلفی[۳۱] بعد از شش دور بحث و تبادل نظر که دو سال به طول انجامید، مفهومسازی قویی از تفکر انتقادی به عنوان آنچه که باید حاصل آموزش در سطح دانشگاه باشد، ارائه دادند. پژوهش حاضر بر مبنای نتایج این پروژه هدایت میشود. مفهوم و تعریف تفکر انتقادی در بیانیه مورد توافق این گروه به صورت زیر گزارش شده است:
«ما تفکر انتقادی را قضاوت خودتنظیم[۳۲] هدفمندی میدانیم که حاصل تعبیر و تفسیر[۳۳]، تجزیه و تحلیل[۳۴]، ارزیابی[۳۵] و استنباط[۳۶] علاوه بر توضیح[۳۷] ملاحظات مستند، مفهومی، روششناختی، معیارشناختی یا بافتی است که قضاوت بر اساس آن ها صورت میگیرد…» (انجمن فلسفی آمریکا،۱۹۹۰، ص. ۲).
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 08:35:00 ب.ظ ]
|